در این مقاله به مطالعة سیاست زبانی کمپانی هند شرقی دربارة زبان فارسی بین سالهای 1780 تا 1838 براساس منابع تاریخی پرداختهایم. در این مقطع زمانی، فارسی زبان تثبیت شده در محاکم قضایی، اداری و آفرینشهای ...
بیشتر
در این مقاله به مطالعة سیاست زبانی کمپانی هند شرقی دربارة زبان فارسی بین سالهای 1780 تا 1838 براساس منابع تاریخی پرداختهایم. در این مقطع زمانی، فارسی زبان تثبیت شده در محاکم قضایی، اداری و آفرینشهای ادبی بود و بیشتر دانش استعماری مورد نیاز بریتانیا بر پایة مطالعه و بررسی منابع فارسی شکل میگرفت. در پژوهش حاضر این نظریه را که دانش استعماری به موجب روندی از گفتگو بین استعمارگران و محیط ادبی/فکری بومی حاصل شده، به بحث میگذاریم. منشیان فارسینویس هندی ازجمله کسانی بودند که مهارتهای لازم را در علم فارسی و همچنین دانشهایی بهویژه تاریخنگاری داشتند که استفاده از آن زمینههای مورد نیاز شکلدهی نظریههای انگلیسیها دربارة تاریخ و تمدن هند را فراهم آورد. علاوه بر اینها بحثهای گوناگون میان تصمیمگیرندههای سیاستهای استعماری اعم از شرقگرایان و انگلیسیگرایان در باب موضوع انتخاب یا جایگزینی زبان رسمی واحد را مطالعه میکنیم که در نهایت به جایگزینی زبانهای بومی ـ بخوانید انگلیسی ـ به منزلة زبان رسمی محاکم قضایی و اداری به سال 1837 منتهی شده است. با این همه زبان فارسی توانست همچنان به مثابة زبان خلاقیتهای ادبی و مهمتر از همه به منزلة بخشی از زندگی فرهنگی مردم هند به حیات خود ادامه دهد. اگرچه از رسمیت افتادن زبان فارسی، ضربة محکمی بر پیکر آن بود، علت اصلی افول زبان فارسی را باید در فضای تدریجی رشد و نمو زبانهای بومی در دورههای آتی جست؛ نه در تقابل آن با زبان انگلیسی. در این مقاله کوشیدهایم نگاهی به غنای تاریخی زبان و ادبیات فارسی در هند و در بافت موقعیت استعماری، بهویژه در دورههای آغازین آن بیندازیم و ردپای این روند تاریخی را ـ که به موجب آن، زبانی که در آغاز یکی از زبانهای قدیمی هند به شمار میرفت، بعدها از جانب انگلیسیها زبانی بیگانه نامیده شد و لغو آن در دستور کار استعمار قرار گرفت دنبال نمائیم.